نامه ای برای سی سال بعد

سادات خانوم و آقا سیدش

نامه ای برای سی سال بعد

سادات خانوم و آقا سیدش

۳۱
مرداد ۹۴

وقتی فرفر خانوم بعد از 46 روز میاد یه دستی به سر و گوش وبلاگش بکشه و

 

تار عنکبوتا رو تمیز کنه و وبشو از این حالت سکوت در بیاره

وقتی فرفر حس و حال پست گذاشتن نداره اما برای اینکه آرشیو وبش کامل باشه

و هیچ کدوم از ماه ها خالی نباشه مجبور میشه پست بذاره

وقتی یه عااااااالمه مینویسه و وقتی کلیک میکنه رو دکمه ثبت و بازسازی وبلاگ

کامپیوتر احمق هنگ میکنه و همش میپره

خیلی اعصابم بهم ریخت تا مرز گریه و چند قطره اشک هم رفتم نه صرفا بخاطر

اینکه همه چیزایی ک توی دو ساعت تایپ کردم پرید امشب کلا فاز دپ بودم

و از این فاز عده ای هم در امان نموندن دوباره مینویسم امیدوارم یادم مونده

باشه.

همیشه ماه اسفند رو دوست داشتم...ماه ماهی گلی و گلدونای شب بو...ماه

شلوغی کوچه و خیابون شهرمون...ماه شور و نشاط و برق زتدگی تو چشمای مردم

 

این مدتی ک نبودم یه سرماخوردگی گرفتم خفن در حد آنفلوانزا...الان به مدد الهی

بعد از هفته ها میتونم نفس بکشم و قلبمم به لطف خدا انگار میزنه هرچند اثرات

مریضی هنوز تو بدنم هس

عاقا این مدتی که مریض بودم , چپ میرفتم مامان میگفت بیا بریم دکتر تا آمپول

نزنی خوب نمیشی راست میرفتم بابا میگفت این عفونت اثرات خطرناک دراز مدت

میذاره رو قلبت و آخرش میمیری بیا بریم دکتر...شمال میرفتم داداش بزرگه میگف

برو دکتر بقیه رو هم مریض میکنی....جنوب میرفتم داداش کوچیکه میگف از سنت

خجالت بکش آمپولم ترس داره مگه...شمال شرقی میرفتم خان داداش از خوابگاه

پیغام میفرستاد که برو دکتر این ویروسیه که تا نری دکتر و دارو مصرف نکنی خوب

نمیشه...منم ضد دکتربعله نرفتم تا بفهمن رئیس کیه تو پرانتز بگم که

عده ای از اعضای محترم خونواده رو به کام سرماخوردگی کشوندم.

 

خب و اما این مدتی که نبودم ولنتاین هم گذشت...راستی ولنتاین چیه؟خوراکیه؟

پوشاکیه؟آدمه؟چیه؟ فقط میدونم یوم اللهِروز خرس و شکلات

امسالم که این یوم الله قسمت ما نشد میریم به استقبال ولنتاین سال دیگه ببینیم

بالاخره کی خرسه قسمت ما میشه بعد از اون طرف یه عده که زیاد فازشون

معلوم نیسو سنگ کوروش و داریوش و هخامنشیا رو به سینه میزنن میان به قیل

و قال ولنتاین رو پدیده ای بیگانه و اجنبی معرفی میکنن و اونو حرام اعلام میکنن و

بجاش میگن این مراسمات رو روز سپندارمذگان بجا بیارید... بابا چه فرقی میکنه 

عشق عشقه دیگه حالا دو روز اینور اونورش توفیری نداره مهم اون خرسه و

قلبای شکلاتی و شکلاتای قلبیه دیگه ، این همه حرص خوردن واسه چیه جانم؟!

 

پرونده ولنتاین که بسته بشه میرسیم به بحث شیرین خونه تکونی

یعنی من اگه اون نفر اولی که خونه تکونی رو اختراع کرد و انداخت تو دهن

خانومای وسواسی پیدا میکردم به 148 قسمت نامساوی تیکه تیکش میکردم

میچیدمش رو هم والا ! عاخه اتاقایی که هر روز جارو برقی تمیز میشن مبل

و پرده هایی که چند بار تو سال با بخارشو لکه گیری میشن آشپزخونه ای که

هر روز در حال شستن و سابیدنشیم چه خونه تکونی ای داره که میزنیم کلا

زیر ساخت های بنیادی خونه رو کن فیکون میکنیم !

اونم تازه سرکار مامان خانوم وسواسی من که هرچی هم براش بشوری و

بسابی و برق بندازی بازم راضی نمیشه , خدا رو شکر که خونه تکونی امسالم

به پایان رسید هرچند فرفر دچار بیماری هایی از قبیل دیسک کمر , دیسک گردن ,

روماتیسم , مشکلات قلبی عروقی , ریزش مو , نابینایی , مشکلات تنفسی

و ... شد ولی بازم جای شکرش باقیه که هنوز نفس میکشم

 

بعد از خونه تکونی میرسیم به چی؟ عافرین میرسیم به چهارشنبه سوری

عاقا تو شهر ما یه سیاسرد هس که به فاصله پنج کیلومتری با شهره و

یه چشمه اس که درختای چندین هزار ساله(هزار بود یا صد عایا) داره و

کنارشم یه کوهه خلاصه جای دنج و خوشگل موشگلیه ولی یه سری از

شهروندای گرامی به درجه تقدس رسوندنش عروسی میکنن عروس

و دوماد و لشگر همراهی کنندشون بوق بوق کنان و جیغ و سوت زنان میرن

سیاسرد یه دور میزنن بعد میرن خونه...تعطیلات آخر هفته سیاسرد...عید

سیاسرد....سیزده بدر سیاسرد ...بچه بدنیا میارن سیاسرد....مرتضی

پاشایی میمیره سیاسرد...میخوان بمیرن سیاسرد...چی؟سیاسرد....

کجا؟سیاسرد بعله درست حدس زدید چهارشنبه سوری هم سیاسرد...ینی

کل مردم شهر پا میشن میرن اونجا بساط آتیش بازی و پریدن از رو آتیش و

بمب و خمپاره و تیر و ترقه و رقص و پایکوبی هم به راهه...ما هم بعضی وقتا

بطلبونه میریم امسال که قسمت نشد بریم...حسرت آتیش بازی به دلم موند

 

وای شمارش معکوس برای سال جدید شروع شده اما من هنوز خریدامو نکردم

بنده یک فرفر خانوم میباشم که بسیاااااار از خرید متنفره...من برخلاف خانومای

ایرانی که با خرید و بازار رفتن حالشون خوب میشه از خرید بیزارم...دلیلشم اینه

که وقتی میرم بازار مثه کسایی که مازوخیسم دارن چشمم دنبال آدمای فقیر

و چشمای حسرت زده بچه هایی که به اجناس تو ویترین نگاه میکنن میگرده

که حالم گرفته بشه.همین چند روز پیش که رفته بودم بیرون جلوی یه

فرشگاه کیف و کفش صاحب مغازه جنسای بُنجلشو حراج زده بود....کسایی که

از حراجی های این مدلی حرید میکنن دو دسته ان یه عده آدمای خسیس که پول

دارن ولی دلشون نمیاد خرج کنن یه سری هم آدمای فقیر

جلوی فروشگاه یه مامان با دختر کوچولوش داشتن کفشا رو نگاه میکردن

دختره گفت مامان من از این کفشا میخوام دوستمم امسال کفش سفید خریده

مامانش گفت عزیزم من که گفتم امسال نمیتونیم کفش و لباس بخریم

ولی دختره خیلی کوچیکتر از این حرفا بود که بفهمه و درک کنه که نمیتونیم

بخریم یعنی چی , که شرمنده شدن پدر و مادر یعنی چی , که فقر یعنی چی ...

این چیزاس که دل منه بظاهر دلسنگ ولی در اصل دل گنجشکی رو به درد میاره

و تا میشه سعی میکنم نرم خرید

ای بابا چقد غم انگیزناک شد خب بذارید با یه چیز جالب این پستمو تموم کنم

فسقل رو که یادتون هس؟ بابا دختر خالم که امسال کلاس اولی شد و خاله

خانوم بساطی با این فسقلی داشت تا راضیش کنه با اون خانومه بره مدرسه و

برگرده یادتون اومد؟ آها عافرین خودشه....اینا هنوز تمام حروف الفبا رو بهشون

درس ندادن ولی فسقل قبل از اینکه بره مدرسه حروف الفبا رو بلد بود و

میتونست بنویسه و بخونه ...الان مدتیه بازی اسم و فامیل رو یاد گرفته و هر کی میره

خونشون مجبوره یه دور با همه 32 تا حرف با خانوم اسم فامیل بازی کنه

چند شب قبل خونشون بودیم ک برگه ها و خودکار های اسم فامیل پخش شد

بین من و داداشا و فسقل و پسر خاله باید با حرف میم مینوشتیم

موقع امتیاز دادن شد و برگه فرفر خانوم

اسم : ماکان (نگاه چپ چپ همه به فرفر)

فامیل : ماکانی ( برخورد فیزیکی با فرفر خانوم)

میوه

حیوان

...

غذا : مولتی ویتامین ( و در اینجا بود که مسابقه دهندگان گرامی ریختن رو

سرم و تا جایی که تونستن کتکم زدن الانم جفت دستام شکسته و

دارم با پاهام تایپ میکنم)

الهی خیر نبینن با این آگهی بازرگانی ساختنشون

بعله فوقع ما وقع...

و اما آخرین پاراگراف از آخرین پست آخرین ماه سال یک هزار و سیصد و نود و سه

دیگه تو سال جدید تصمیم گرفتم اصلا واسه خودم دعا نکنم...26 ساله دارم

دعا میکنم و تا الان که نشده پس دیگه بیخیالش

الان میخوام واسه بقیه دعا کنم...خدایا سایه پدر و مادرا رو سر بچه ها نگه دار

و هیچ پدر و مادری رو شرمنده بچش نکن

خدایا سال جدید پر از شادی و خوشحالی و خبرای خوب برای همه و برای

دوستای من باشه

خدایا سلامتی بهترین نعمته به حق صاحب این روزا بی بی فاطمه زهرا تو هیچ

خونه ای مریضی نباشه

خدایا حوِّل حالَنا إلی احسن الحال

"اللهم صل علی محمد و آل محمد"

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۳۱
فرفر سادات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی