نامه ای برای سی سال بعد

سادات خانوم و آقا سیدش

نامه ای برای سی سال بعد

سادات خانوم و آقا سیدش

۳۱
مرداد ۹۴

+ مدتی بود می اومدم یه سر به وبم میزدم و نظرامو میخوندم و بدون اینکه به کامنتا جواب

بدم با سرعت نور میرفتم فیسبوک تا اینکه امروز یکی از دوستای عزیزم برام نظر گذاشته

بود و من متوجه شدم چند وقتیه که من خیلی بی توجه شدم به دوستای عزیزم...از همین

تریبون معذرت خواهی میکنم و با صدای رسا عرض میکنم که دیگه تکرار نمیشه

دوستمو تو شرایط بدش و اینکه حداقل میتونستم تو دنیای مجازی تو اون لحظات کنارش

باشم تنها گذاشتم و از این بابت خیلی ناراحت شدمولی دیگه تکرار نمیشه

 

+ بصورت وحشتناک یه بیماری خاص گرفتم به نام " جناغ هراسی" ... از دفعه قبل

که باختم تا الان وقتی میخوام چیزی رو از دست کسی بگیرم میگم "یادمه"...حالا

اهالی محترم خونه فک میکردن دارم مسخره بازی در میارم ، میگفتن نمیخواد الان

بلبل زبونی کنی میخواستی همون موقع یادت باشه و نبازی ...غافل از اینکه من

شوخی نمیکردم و واقعا ناخودآگاه میگفتم "یادمه"...تا اینکه دیروز تو تاکسی بودم و خواستم

بقیه پولمو از راننده بگیرم وقتی پول رو گذاشت تو دستم نزدیک بود بگم "یادمه":laughing:و اینجا بود

که خونواده متوجه شدن من مبتلا به یه بیماری ناشناخته شدم.

 

+ جدیدا فحش پدرسگ رو یاد گرفتم خیلی دوس دارم بگم ولی خب نمیشه

 

+ مامان داشت هویج پوست میگرفت و رنده میکرد واسه مربا و من این کوچولو رو از

تو هویجا کاسب شدم

 133333.jpg

tewqe.jpg

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۵/۳۱
فرفر سادات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی